مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام الله علیها
زمین بـدون تو گم میکند بهـارش را گرفته است جهان از تو اعـتبارش را به جز تو هیچ کسی موقـع مناجـاتش نــبــرده اسـت دل آفـــریــدگـارش را خـدا به خـاطـر تو خلـق کرد دنـیا را سپس سپرد به دست تو اخـتیارش را چه بنـدهها که خـدا آفـریده است ولی عـیان نمود فقـط با تو شاهکـارش را هر آنکه نوکریِ نوکر تو را کردهست به قول مرشد ما، بسته است بارش را تو را زدند و علیمانده است در این بِین چگونه حفظ کند بغض ذوالفقارش را علی که دید، ولی کاش بعد از این دیگر مـیان شـعـله نبـیـنـد کسی نگـارش را خوش است چاه که هم صحبت علی شده است خوش است وقف علیکرده روزگارش را به فـرض کل درخـتان قـلم شوند، قلم چگونه وصف کند حُسن بیشمارش را برای آدمـیـان جـا نـمـانـده، وقـتـیکه احاطه کرده هزاران ملک مزارش را |